ای دل مباش یکدم خالی زعشق ومستی
وانکه برو که رستی از نیستی و هستی
گر جان بتن بینی مشغول کار او شو
هر قبله ای که بینی بهتر ز خود پرستی
با ضعف نا توانی همچون نسیم خوش باش
بیماری اندرین ره بهتر زتندرستی
در مذهب طریقت خامی نشان کفرست
آری طریق دولت چالاکیست وچستی
تا فضل و عقل بینی بی معرفت نشینی
یک نکته ات بگویم خود را بین که رستی
در آستان جانان از آسمان بنید ش
کز اوج سر بلندی افتی بخاک پستی
خارا چه جان بکاهد گل عذار آن بخواهد
سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی
صوفی پیاله پیما حافظ قرار پرهیز
ای کوته آستینان تا کی دراز دستی
دستت درنکنه خیلی باحالی تهشه!