دیشبم باز خیالت به سرم غوغا کرد
اتشی در تنم انداخت تبی بر پا کرد
دفتر خاطره را باز گشودم از سر
چشم گردید و یکی خاطره ای بر پا کرد
حال مستی به سرم زد شعفی پیداشد
همت عشق عجب معرکه ای بر پا کرد
چشم شیدای تو بازم شرری بر دل زد
دری از دیده بغلطید دلم دریا کرد